تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

پروردگارا



پروردگارا !


روزی ام را از رهگذرِ حلال روان گردان


 و مصرف و بخشش مرا به سوی کارهای خیر و نیکو قرار ده  


و ثروت و مالی را که مرا به تکبّر و غرور وا دارد


  سپس خودپسندی آورد


 و آن گاه به ستمگری انجامد  و در نهایت سرکشی و طغیان کرده


  از حد بگذرانم از من دور دار!



الهی


الهی ...


بسترهای کرامت و عزت خویش را برایم بگستران


 و مرا به سرچشمه های رحمت خویش وارد کن 


 و در میان بهشت خویش جای ده


 و داغ راندن از درگاه خود را بر من منه..


و با شکست و ناکامی از بارگاه خویش برمگردان...


وبه سبب گناهانی که مرتکب شده ام انتقام مکش


 و بر آنچه انجام داده ام خرده مگیر


 و رازی راکه پوشیده داشته ام آشکار مکن


 و از زشتی های نهانم پرده برمدار


و کارهایم را با ترازوی عدل و انصاف مسنج


 و دربرابر دیدگان مردم رسوایم مساز


و آنچه را که پراکندن آن مایه ننگ و عار من است پوشیده دار


و آنچه را که نزد تو مرا رسوا می نماید از ایشان مخفی کن......



شایسته سپاس

ای اله من!


به وقت خواستن, تو را بخیل و تنگ نظر نیافتم.


و هر گاه که اراده تو کردم , تو را گرفته و درهم ندیدم.


بلکه تو را شنونده  دعایم و بخشنده ی نیازهای خویش  یافتم.


و دیدم که نعمت های تو در همه حال 


و در همه وقت,درباره من بسیار است



پس تو در پیش من ستوده ای 


و رفتارت با من نیکو و شایسته سپاس است..


از این رو جان و روح و زبانم تو را می ستاید.


ستایشی کامل و در خور شان تو 


ستایشی که حقیقت شکر را دریابد.


ستایشی که همسنگ با خشنودی تو از من است.


پس مرا از خشم خود رهایی بخش!



هیچ گاه یاد آنرا از خاطرم مبر

خدایا!


برمحمّد ودودمانش درود فرست 


و مارا از آرزوی دراز در سر داشتن بازدار


ودر پرتوی عمل راستین آنرا از ما بگردان


 تا اینکه  پایان بردن لحظه ها را از پس یکدیگر آرزو نکنیم


 و دریافتن روزها را از پس هم و پیوستگی دم ها را به یکدیگر 



ودر پی هم آمدن کام ها را انتظار نکشیم


و ما را از آرزوهای غرور انگیز نگاه دار و از گزند آن ایمن گردان


و همواره مرگ را در پیش چشم ما مجسم فرما


و هیچ گاه یاد آن را از خاطرمان مبر


قسمتی از دعای امام سجاد (ع)


هنگامی که خبر مرگی به او می رسید


 یا اینکه خود از مرگ یاد می کرد..

خدا یا



خدا یا بر ذمه ام حقوقی است از بندگان تو ,که آنها را از یاد برده ام .


با این حال همه آنها در پیش چشم توست ,چشمی که خواب نمی رود.


و در ظرف علم توست,علمی که فراموشی بدان راه ندارد.



پس در برابر آن به صاحبانش جایگزینی عطا کن 


و گرانباری اش را از دوش من بردار


و سنگینی اش را سبک گردان 


و مرا از اینکه مانند آنها  را انجام دهم


به عصمت خود نگاه دار!