تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

نامه ای برای پدر


پدر که از کنار اتاق پسرش رد می شد با تعجب دید


 که اتاق کاملا مرتب بود‌ه‌ و همه چیز سر جایش است . 


وارد اتاق شد چشمش به پاکت نامه ای افتاد که روی بالش خودنمایی می کرد.


 پشت پاکت نوشته شده بود"برای  پدر"


با نگرانی و کنجکاوی در حالیکه همسرش را صدا می زد پاکت را باز کرد:


پدر جان,الان که این نامه را می خوانید من کیلومترها از شما دور هستم.


من با نسرین ,دختری که شما نمی شناسید و دوست من است فرار کرده‌ ام.


 او دختر خوبی است و ما با هم ازدواج خواهیم کرد.


 می دانم که شما او را قبول نمی کنید


. چون او معمولا آرایش غلیظی می کند.و خانواده درست و حسابی هم ندارد.


 اما شما و مادر باید بپذیرید که هیچ کدام از اینها برای یک نفر نمی تواند نقطه ضعف به حساب آید.


درست است که تحصیلاتش را در دوره ابتدایی رها کرده 


ولی چون از من چند سال بزرگتر بوده  و قبلا هم ازدواج کرده است ,تجربه زیادی دارد.


به خاطر پسر سه ساله اش اعتیادش را کنار گذاشته 


 و ازدواج با من به او انگیزه ای داده است تا به زندگی برگردد


 و با هپاتیت خود بجنگد و دیگر خودکشی نکند.



مطمئن هستم ما با هم خوشبخت می شویم .


چون زندگی جدیدم را با فداکاری شروع کردم.


ومن باعث شدم یک انسان به زندگی امیدوار شود.


از شما و مادر می خواهم مرا درک کنید


.و نگرانم نباشید چون من الان دیگر 17 سال دارم


 و می دانم که چگونه از خود مراقبت کنم.



پدر یکباره پاهایش سست شد و روی صندلی نشست .


مادر نیز که صدایش می لرزید ,زیر لب زمزمه ای نامفهوم می کرد


.پدر ناگهان چشمش به پشت نامه افتاد که نوشته شده بود:


پدر جان هیچکدام از این حرفها حقیقت ندارد.


 من منزل دوستم رضا هستم .


فقط میخواستم یادآوری کنم که


 خیلی چیزهای بدتر از کارنامه مدرسه که روی میز تحریرم گذاشته ام وجود دارد.


دوستتان دارم ...وقتی وضع بهتر شد و من در امان بودم. تلفن کنید برگردم.



اشرف مخلوقات,ادم,کاشف است نه معتاد

هرچه می‌کشیم از این بی‌ارادگیهاست.امان از ادم بی‌اراده!چه سخت است فرزندی چنین پدری داشته باشدو والدینی چنین فرزندی...

منظورم کسانی است که به سمت موادمخدر رفته‌اندوفکر می‌کننداین کارشان ربطی به خانواده ندارد.

وای!به روزی که دروهمسایه ,دوست و اشنا بدانندکه تو معتادی ان وقت است که خانواده به جای افتخاربه توسر رابه زیر می‌اندازد و با لحنی سرشاراز غم واندوه نامی از توبرزبان می‌اورد...


تو انقدر بی‌اراده‌ای که با یک اشاره به دام این بلای خانمان سوزافتاده‌ای ونمی‌خواهی خود را از این کثافتی که خودت اسمش را دوای دردت می‌دانی رها کنی...


ایا از ادمیت بدوری که دست به خودکشی زده‌ای؟

ادم نیستی که یک دود بی‌ارزش را ارزش داده‌ای و ان سم کشنده را به تک تک سلولهای بدنت می‌رسانی و ادعا می‌کنی ارامبخش است.



ادمی به دنبال سلامتی است نه خودکشی.....ادمی به فکر ترقی و پیشرفت است وبرای یک دود بی‌ارزش وسوسه نمی‌شود وخودوخانواده‌اش را تباه نمی‌کند.



ادمی به دنبال معرفت خداو بندگان واین جهانی است که خدا اورا در ان ازاد گذاشته تا کشف کند هر انچه را که خدا خلق کرده..

 ادمی کاشف است وارامش را در دود نمی‌بینداو ارامش رادر رسیدن به خداوکمال می‌بیند. 

ادامه مطلب ...