می خواهم مدتی از این فضا فاصله بگیرم
نه به معنای نبودن,
بلکه می خواهم جور دیگر باشم ...
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم,به هوا,آب,زمین
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هرچه گذشت
خانه ی دل بتکانم از غم
و به دستمالی از جنس گذشت
بزدایم دیگر, تار کدورت ,از دل
مشت را باز کنم, تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق,سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد,فردا
زندگی شیرین است,زندگی باید کرد
گرچه دیر است,ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم,شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم در دل
لحظه ای را دریابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم,عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی,دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق,بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری
,ببرد این دل ما را با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم,که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم,مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست,که نیست,پس از آن فردایی
متا هل ها میخواهند طلاق بگیرند
مجردها میخواهند ازدواج کنند
شاغلان از شغلشان مینالند
بیکارها دنبال شغلند
فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند
ثروتمندان از دغدغه مینالند
افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند
مردم عادی میخواهند مشهور شوند
سیاه پوستان دوست دارند سفید پوست شوند
سفید پوستان خود را برنزه میکنندو ................
:هیچ کس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است
قدر داشته هایت را بدان و از آن لذت ببر
چیزهایی که دست کم میگیریم
کسی دیگر برای به دست آوردنش رازو نیاز میکند