تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

نصیحت بیجا(بحر طویل)

تاجری منعم ودارا وجوانمردبپا کرد شبی مجلس مهمانی بافر وشکوهی وفرو چیدسر میز


ز هرچیز ودران بزم طرب خیز وتعب ریز,خوش وخرم ومسرور برای زدن سور,خبر کرد 


تمام رفقا را....

 

ادامه مطلب ...

زن ساده لوح

یک مرد روستایی به شهر امد....


و اینه‌ای برای همسرش که تا ان موقع اینه ندیده بود خرید....


زن وقتی اینه وعکس خود را در ان دیدفکر کرد شوهرش زن دیگری گرفته است..


شکایت به مادرش برد,مادر نگاهی به اینه انداخت وعکس خود را با صورت پرچین و چروک در ان دید...


رو به دخترش کرد وگفت:دخترم نترس,این پیرزن زشت هرگز نمی‌تواند جای تو را در دل شوهرت بگیرد....

اشرف مخلوقات,ادم,کاشف است نه معتاد

هرچه می‌کشیم از این بی‌ارادگیهاست.امان از ادم بی‌اراده!چه سخت است فرزندی چنین پدری داشته باشدو والدینی چنین فرزندی...

منظورم کسانی است که به سمت موادمخدر رفته‌اندوفکر می‌کننداین کارشان ربطی به خانواده ندارد.

وای!به روزی که دروهمسایه ,دوست و اشنا بدانندکه تو معتادی ان وقت است که خانواده به جای افتخاربه توسر رابه زیر می‌اندازد و با لحنی سرشاراز غم واندوه نامی از توبرزبان می‌اورد...


تو انقدر بی‌اراده‌ای که با یک اشاره به دام این بلای خانمان سوزافتاده‌ای ونمی‌خواهی خود را از این کثافتی که خودت اسمش را دوای دردت می‌دانی رها کنی...


ایا از ادمیت بدوری که دست به خودکشی زده‌ای؟

ادم نیستی که یک دود بی‌ارزش را ارزش داده‌ای و ان سم کشنده را به تک تک سلولهای بدنت می‌رسانی و ادعا می‌کنی ارامبخش است.



ادمی به دنبال سلامتی است نه خودکشی.....ادمی به فکر ترقی و پیشرفت است وبرای یک دود بی‌ارزش وسوسه نمی‌شود وخودوخانواده‌اش را تباه نمی‌کند.



ادمی به دنبال معرفت خداو بندگان واین جهانی است که خدا اورا در ان ازاد گذاشته تا کشف کند هر انچه را که خدا خلق کرده..

 ادمی کاشف است وارامش را در دود نمی‌بینداو ارامش رادر رسیدن به خداوکمال می‌بیند. 

ادامه مطلب ...

باخت

هرگز نباخته‌ای

مادامی که از شکست

چیزی اموخته باشی



((((زیگ‌زیگلار))))

عجوزه هزار شوهر

روزی حقیقت دنیامقابل چشمان عیسی بن مریم(ع)به صورت پیرزنی بد منظر باموهایی سپید-درحالی که خودرابه انواع زیور اراسته بود-ظاهرشد........... عیسی بن مریم(ع)با دیدن اوگفت:تاکنون چندشوهراختیارکرده ای؟گفت:انقدرزیادندکه قابل شمارش نیستند........................پرسید:ایاهمه شوهرانت مرده اندیاانکه توراطلاق داده اند؟.......................  گفت:خیر,طلاقم نداده اندبلکه من همه انها راکشته ام....عیسی بن مریم گفت:وای به حال همسران اینده ات که از شوهران گذشته ات عبرت نمی گیرندوباانکه می بینندتوهر روزعده ای رامی کشی باز از تودوری نمی جویند. 

ادامه مطلب ...